نقش هواگردهای بدون سرنشین در مقابله با دفاع و تهاجم هوا

استراتژی ارتش آمریکا بعد از بمباران سفارتخانه اش در آفریقا ، بر روی جستجو و هدف قرار دادن مراکز آموزش اسامه بن لادن و نیروهایش توسط موشکهای TLAM متمرکز شد . اگر چه این استراتژی ، سربازان آمریکایی را از مخمصه به دور نگه می داشت ، اما از چندین محدودیت عملیاتی رنج می برد که مهمترین آنها تاخیر زمانی زیاد بین گرفتن اطلاعات جاسوسی از محل دقیق و به موقعِ اهداف حساس (از نظر زمانی) بر فراز آسمان افغانستان و به دنبال آن اجرای حملهی واقعی توسط موشکهای کروز (از کشتیهای واقع در دریای عمان) بود .
ایالات متحدهی آمریکا در حال جستجوی یک وسیلهی شناسایی مسلح برای ضربه زدن به اهداف حساس به زمان بود . رشد و شتاب تکنولوژی نیروی هوایی آمریکا ، این کشور را قادر می ساخت که دو موشک هدایت لیزریی 45 کیلویی Hellfire_C را در پهپاد پریدیتور جاسازی نماید . در 15 نوامبر 2003 دو موشک Hellfire از یک پهپاد پریدیتور شلیک شدند که باعث مرگ محمد هاتف (مدیر عملیات نظامی القاعده) شد . این نخستین استفاده از پهپاد پریدیتور به عنوان یک پهپادی جنگی و انهدامی بود . مورد دیگر که به صورت جنجالی در یک سال بعد در مجلات به چاپ رسید ، یعنی در 3 نوامبر 2002 ، پهپاد پریدیتور مسلحی بود که برای سازمان CIA مشغول پرواز بر فراز کشور یمن بود که توانست علی قائد صنام الحارسی (مسئوول بلند پایهی القاعده) را به همراه پنج از همدستانش که در همان ماشین بودند به قتل برساند (البته با اجازهی و تأیید دولت یمن) . با انجام عملیات تهاجمی موفق ، این وقایع اهمیت و کارآیی پهپادهای مسلح را در جنگ جهانی علیه تروریستها به اثبات رساند . این عملیاتهای ضربتی و تهاجمی باعث باز شدن بحث جدیدی بر روی نقش جدید و ممکن برای پهپادهای مسلح در رابطه با دفاع هوایی دشمن (SEAD) گردید .

وزارت دفاع آمریکا عبارت SEAD را اینگونه تعریف می کند : فعالیتهایی که به گونه ای دفاع هوایی زمین پایهی دشمن را با تجهیزات انهدامی یا خنثی سازی ، ویران و یا از کار می اندازد . پهپاد پریدیتور همچنین توانست با دو حملهی مستقیم دیگر در عملیات آزادی عراق در مارس 2003 ، خود را نشان دهد . یکی از این حمله ها بر علیه یک سایت ضد هوایی و دیگری بر علیه یک بشقاب تلویزیون ماهواره ای در بغداد بود . ایالات متحدهی آمریکا اکنون مشغول توسعهی مدل جدیدی از پهپادهای مسلح پریدیتور می باشد که قابلیت حمل 8 موشک هلفایر (به جای دو موشک) را خواهد داشت . این کشور همچنین مشغول توسعهی پهپاد جدید تری (از نوع UCAV - پهپادهای تهاجمی) می باشد که در مأموریتهای ضربتی و SEAD فعال و آفندی ابتدایی بکار گرفته خواهند شد .
ایالات متحده برای تعیین تاثیر چارچوبهای پرنده های بدون سرنشین در نقش SEAD ، نیاز خواهد داشت تا دو چالش بزرگ که به عنوان رقیب این طرح می باشند را در نظر بگیرد : ا - رشد و توسعهی مدل جدیدی تری از سلاحهای ضد آن و 2 - توسعهی جنگ افزارهای ضد هوایی . امروزه آمریکا برای مأموریتهای ضد دفاع هوایی ، بیشتر متکی بر هواپیماهای F – 16 و هواپیماهای نیروی دریایی EA-6B می باشد . از دست دادن پرنده های گران و مدرن F-16 (و همچنین خلبان آن) علاوه بر ضررهای اقتصادی ، منجر به یک شرمساری و افتضاح سیاسی برای آمریکا خواهد شد . یک عملیات SEAD شامل از کار انداختن کارآیی دفاع هوای دشمن می باشد . این عملیات همچنین شامل مأموریتهای مهم دیگری است که برتری هوایی را در نبردهای هوایی منجر می شود . نیروهای هوایی می توانند بعد از در دست گرفتن فرماندهی و کنترل آسمان (منظور برتری هوایی) ، قلب دشمن را مورد هدف قرار دهند . همچنین در طی عملیات طوفان صحرا هواپیماهای پنهانکار F-117 توانستند قابلیت انجام جنگ موازی را برای ارتش آمریکا فراهم نمایند . جنگ موازی ، تکنیک جنگ غیر خطی می باشد . در جنگهای سنتی که بصورت سِری انجام می شد ، اهداف واقع در قلب محل حضور دشمن ، در یک آرایش پی در پی مورد حمله و انهدام قرار می گرفتند . در آن جنگ آمریکا با بکارگیری این شیوهی جدید توانست دفاع هوایی دشمن را دور زده و هواپیماهای F-117 توانستند قلب دشمن را در چند دقیقه نابود سازد . به عنوان مثال F-117 ای که تنها دو درصد مأموریتهای ضربتی را انجام داد ، نزدیک به 40 اهداف استراتژیک را منهدم نمود . جالبتر از آن اینجاست که صربها از این نبرد درسهای بسیاری را آموخته و توانستند بجای اینکه سیستم دفاع هوایی مشخص و قبلی و شناخته شده خود را در جنگ با آمریکا بکار گیرند ، روشی به نام Shoot & scoot را ابداع و بکار برند .

این روش آنها را قادر ساخت که 700 موشک را در طی 78 روز نبرد شلیک کنند که منجر به وارد سازی صدمات جدی به نیروهای آمریکایی گردید . علاوه بر چنین تاکتیکهایی ، ایالات متحده به احتمال زیاد در آینده با سیستمهایی نظیر سیستم تهدیدی ضد دسترسی نظیر موشکهای SAM ، موشکهای کروز و موشکهای بالستیک و دیگر سیستمهای دفاع هوایی پیشرفته از طرف دشمنان خود مواجه خواهد شد . برد موشکهای ضد هوایی سام جدید (که بین 50 تا 250 مایل تخمین زده می شود) ایالات متحده را مجبور می سازد که استراتژیها و سیستمهایی برای کاهش خطرات احتمالی بر علیه نیروهایش توسعه دهد . واژهی " مقابله با تهدیدات ضد دسترس " به معنای داشتن قابلیت انجام عملیات خارج از حوزهی دفاعی دشمن می باشد . لازم به ذکر است که موشکهای شلیک شده از سایتهای SAM در فواصل دور ، به سختی قابل تشخیص بوده و به علت سرعت بالایشان ، بسیار مانور پذیر تر هم هستند . به عنوان مثال اغلب موشکهای SAM سریعتر از موشکهای ضد راداری سرعت بالا (HARM ) هستند . این بدین معناست که پهپادها و هواپیماهای خودی برای فرار از دست موشکهای SAM ، فضای محدود و باریک در اختیار دارند . محدودیتهای شتاب g برای هواپیماهای جت بدون سرنشین بوده که با محدودیتهای تحمل خلبان انسانی (-3g , +9g) اختلاف چندانی ندارد و بنابراین بطور ذاتی در قابلیت دفاعی آنها بر علیه موشکها افزایشی احساس نمی شود . خلبانان هواپیماها ، چنانچه مانورهای پروازیشان سنگینتر از-3g یا +10g باشد ، هوشیاری و ذهن آنها دچار اختلال می گردد . با وجود این اجزای مکانیکی و سازه ای می توانند طوری طراحی شوند که در بیش از این شتابها هم (حتی تا ) تحمل نمایند . طراحی موتورهای جتی که بتوانند تا را تحمل کنند ، نیازمند میلیونها دلار برای هزینه های تحقیق و توسعه می باشد . اما اگر حتی تکنولوژی موتور هم اجازه دهد که پرنده در شتابهای بالاتر g تحمل داشته باشد ، بعید به نظر می رسد که تکنولوژی سنسورها تا آن حد باشد که پرنده بتواند در جهت و سرعت دلخواه خود به مانور بپردازد . قابل ذکر است که ایجاد هزینه های بیشتر ، تحلیل را پیچیده تر ساخته و تعیین کارآیی پهپادهای ضربتی و تهاجمی بر علیه سیستمهای فرا میدانی (نظیر موشکهای مروز) ناکارآمد می سازد . جنگ افزارهای حمله مستقیم مشترک (JDAM ) که توسط پهپادهای ضربتی به خدمت گرفته خواهند شد ، هزینه ای بالغ بر 21000 دلار داشته در مقایسه با هزینهی 600000 دلاری یک موشک کروز تاماهاوک . این اختلاف هزینه در واحد انهدام یک موشک ، استفاده از پهپادهای تهاجمی را در تمام موقعیتها به صرفه تر خواهد ساخت . جنگ افزارهای JDAM (که توسط اکثر پهپادهای تهاجمی بکار گرفته می شوند) ممکن است نسبت به موشکهای تاماهاوک ارزانتر تمام شوند اما پهپاد تهاجمی که یک پرندهی بازگشت پذیر نسبتاً گرانیست ، بخاطر قابلیت نزدیک شدن بیش از حد به هدف ، احتمال از دست رفتن آن زیاد است . برای مثال می توان دو هواپیمای جنگنده ضربتی مشترک (JSF) که هر یک قیمتی بالغ بر 35 میلیون دلار دارند و هواپیمای بدون سرنشین جنگندهی X-45 از شرکت دارپا/بوئینگ که قیمتی در حدود 25 میلیون دلار خواهد داشت را با یکدیگر مقایسه نمود . البته در آینده پهپادها/پهپادهای ضربتی نقش مهمی را در مأموریتهای جنگ الکترونیک بازی خواهند کرد . بنابراین آنها حداقل می توانند در آینده سلاحهای پالس الکترومغناطیس (EMP) و نیز جنگ افزارهای انرژی مستقیم ( DE) را مورد استفاده قرار دهند که این موضوع خود باعث افزایش خطر ناشی از پدیدهی خود پارازیت خواهد گردید .

سیستم موشکی SAM – S400 با بردی بیش از 250 مایل می تواند هواپیماهای با سرنشین مختل شده توسط پارازیت حتی واقع در خارج از میدان نبرد را هم از کار بیندازد و نابود سازد . البته سنگرهای مرکز کنترل و فرماندهی دشمن ممکنست پناهگاه امنی برای غیر نظامیان بحساب آید و یا اینکه سیستم موشکی سام ممکن است در مناطق شهری واقع شده باشند اما اگر در هدف قرار دادن آنها اشتباهی رخ دهد ، بسیاری از افراد غیر نظامی بی گناه کشته خواهند شد . بعید به نظر می رسد که مراکز تصمیم گیری و فرماندهی نظامی- سیاسی ، فرایند تصمیم گیری در رابطه با انجام این مأموریتهای کشنده را بر عهدهی سیستمهای مستقل و خودکار بگذارند . در هر صورت هنوز سیستمهای اتوماتیک ، به اندازهی کافی برای تشخیص و سپس انجام عملیات کشتاری بر روی کل اهداف ممکن توسعه و رشد نیافته اند . البته استفاده از پهپادهای کم هزینه و/یا فریب دهنده ها برای تعیین محل سایت موشکی سام ، منطقی به نظر می رسد چرا که ممکنست به این واسطه بتوان آن سایتها را به عنوان بخشی از استراتژی واکنشی SEAD ، مورد حمله قرار داد . این عملیات بهمراه پهپادهای ضربتی مجهز شده با سنسورهای غیر فعال (یعنی وسیله ای کاملاً ضد رادار و پنهانکار) می تواند یک عملیات دفاع متحرک کارآ و بهینه ای را ارائه دهد . اگر چه محدودیتهای زیادی در اینجا وجود خواهند داشت که نمی بایست از آنها غافل ماند . 1) طبیعت ذاتی برنامه های کنونی شناسایی هدف بدین گونه هستند که کاربران انسانی می بایست برای تایید فرمان کشتن ، در داخل حلقهی تصمیم گیری واقع شده باشند که این موضوع خود به خود باعث نیاز به پهنای باند بیشتری می شود و پهنای باندها هم خود منجر به ایجاد محدودیتهای جدی در نقش SEAD و عملکرد پهپادهای ضربتی می گردند . زمان ارسال تصاویر بستگی به پهنای باند دارد . علاوه بر آن زمان تصمیم گیری انسانی هم بسیار نامشخص می باشد . این تاخیر ها می توانند منجر به یک افت شدیدی در یک محیط SEAD تهدید آمیز و شدید گردد . 2) مکانیابی اهداف وابسته به زمان نیاز به هماهنگی و همکاری با دیگر تجهیزات ISR دارد . همچنین ابعاد پهپاد ضربتی با توجه به نیاز به افزایش پهنای باند ، افزایش خواهد یافت . همکاری و یکپارچه شدن با ماهواره ها برای انتقال اطلاعات موضوع مهم و حیاتی برای کنترل و فرماندهی پهپادهای ضربتی خواهد بود . این موضوعات و قیود ذکر شده در بالا ، باعث ایجاد محدودیتهای جدی بر روی استفاده از پهپادهای ضربتی/جنگی در مأموریتهای واکنشی SEAD خواهند شد (مخصوصاً هنگامی که محل دقیق سایت موشکی سام دشمن مشخص شده است) . پهپادهای تهاجمی یکپارچه با دیگر هواپیماهای سرنشیندار و بدون سرنشین نظیر AWACS ، F-16 ، گلوبال هاوک ، F-117 و ماهواره های مخابراتی ، نقش مهمی را در مأموریتهای SEAD آینده بر عهده خواهند داشت که با کاهش ریسک و خطر هواپیماهای با سرنشین در اینگونه محیطهای خطرناک همراه هستند . با اینحال پهپادها/پهپادهای تهاجمی و ضربتی به خاطر بالا بودن ضریب پنهانکاری و ضد رادار بودن آنها ، مناسب مأموریتهای تهاجمی و ضربتی هستند مخصوصاً بر علیه اهدافی که به شدت از آنها دفاع میشود .
پدافند ضد هوایی
در ماه مارس 2003 ، پهپاده پریدیتور یک موشک هوا به هوا از نوع استینگر را به سمت یک هواپیمای میگ عراقی ، قبل از آنکه هواپیمای فوق بتواند آنرا سرنگون سازد ، شلیک کرد . این امر باعث ایجاد این فکر شد که پهپادها و پهپادهای ضربتی مسلح حتی می توانند در عملیاتهای ضد هوایی هم نقشی بر عهده گیرند (حتی شاید هم در آینده به عنوان جنگنده های برتری هوایی) . وزارت دفاع آمریکا اصطلاح "عملیات جنگ هوایی " را بدینگونه تعریف می کند : مأموریتی که شامل عملیات آفندی و پدافندی هوایی برای حفظ برتری هوایی می باشد . مأموریتهای جنگ هوایی طوری طراحی می شوند تا بتوانند موشک یا هواپیماهای دشمن را منهدم یا از کار بیاندازد ، چه قبل و چه بعد از شلیک توسط طرف مقابل و به دنبال آن اصطلاح برتری هوایی را بدینگونه تعریف می کند : درجه ای از برتری هوایی و تسلط بر آسمان میدان نبرد که به نیروهای خودی اجازه می دهد تا عملیاتهایی را در زمین ، دریا و هوا در زمان و مکان مورد نظر بدون نگرانی از مزاحمت نیروهای دشمن انجام دهند .
در طی عملیات طوفان صحرا ، نیروهای ائتلاف در حدود 13000 مأموریت پروازی ضد هوایی را انجام دادند یعنی به طور متوسط 340 سورتی پرواز در روز که منجر به یک برتری هوایی مطمئنی شده بود . هواپیماهای F-15C نیروی هوایی ، F-14 A/D نیروی دریایی و F/A – 18 تفنگداران دریایی جزء هواپیماهایی بودند که فرماندهی آسمان عراق را بر عهده داشتند . به احتمال زیاد هواپیمای F-22 رپتور از شرکت لاکهید مارتین ، نقش کلیدی را در عملیاتهای برتری هوایی آمریکا در آینده بازی خواهد کرد . موضوعاتی نظیر پنهانکاری ، مانور پذیری و هزینه ، مهمترین پیش شرطهای فرایند طراحی جنگنده های برتری هوایی آینده می باشند چرا که پنهانکاری باعث افزایش بقاء پذیری قبل از درگیری و مانور پذیری هم باعث افزایش آن در خلال درگیری با هواپیماهای دشمن می گردد . جواب این سئوال مهم که آیا پهپادهای ضربتی بالاخره جایگزین جنگندهی F-22 (به عنوان جنگندهی با سرنشین) در نقش برتری هوایی در جنگهای آینده (برای ارتش آمریکا) خواهند شد یا خیر بستگی به استراتژی اتخاذ شده در رابطه با نحوهی برتری هوایی آمریکا در نبردهای پیش روی خود دارد .
البته این سئوال بسیار بجا بوده چرا که تصمیم گیریهای امروز هدایت برنامه های تحقیقاتی ، توسعه ، تولید و آموزش سیستمهای هوابرد با سرنشین یا بی سرنشین جایگزین جنگندهی F-22 را تعیین خواهد کرد چرا که به احتمال زیاد در طی دو دههی آینده این F-22 ها هم بازنشسته خواهند شد . نبرد هوایی چالش برانگیزترین و خطرناکترین مأموریت ممکن برای هواپیمای با سرنشین می باشد و در این ارتباط جالب است که بدانید طراحان عملیاتهای هوایی همیشه بر این عقیده هستند و فرض را بر آن می گذارند که موشکها معمولاً به هدف برخورد نمی کنند مخصوصاً اینکه طرف مقابل با تجهیزات دفاع هوایی پیشرفته ای مجهز باشد یا دارای قابلیتهایی نظیر آنچه هواپیماهای میگ 29 فالکروم یا سوخو 27 فلانکر دارند را داشته باشد . دیگر جنگنده های برتری هوایی در حال توسعه عبارتند از میگ 44-1 ، سوخو 37 برکوت و جنگنده های چینیJ –10 و J-12 می باشند . همچنین تولید انبوه سیستمهای یکپارچهی پیشرفتهی دفاع هوایی S-300 و S-400 دغدغه های جدی را برای آمریکایی ها ایجاد نموده است . علاوه بر همهی آنها ، موشکهای بالستیک هم نقش تهدیدی خاص خود را دارند .
در رابطه با مطالب بالا قابل ذکر است که هواپیماهای F-22 ، حتی برای نبردهای هوا به هوا هم بهینه شده اند . بقاء پذیری در طول نبرد ، محدودیتهای جدی را در استفاده از پهپادها ایجاد می کند . به عنوان مثال پهپادهای تاکتیکی ارتفاع پایین ، آنها را در تیر رس آتش سلاحهای کوچک قرار می دهد . اگر چه پهپاد های استراتژیک در ارتفاعات بالاتری می توانند پرواز کنند اما سرعت آنها به حدیست که توسط رادار قابل کشف بوده و علاوه بر آن آنها ممکنست در داخل برد و تیر رَس موشکهای سام مدرن هم واقع شوند . در بخش 3 .1 و 3 .2 نشان داده شد که محدودیتهای ایجاد شده توسط بکارگیری انتقال اطلاعات به روش خط دید ، نقش ارتباطات ماهواره ای را پر رنگ تر می کنند . البته هنوز چارچوب مخابرات ماهواره ای نیروهای آمریکایی و متحدانش ، قابلیت پشتیبانی از هر تعداد از پهپاد یا پهپادهای جنگندهی آنها را ندارد . به عنوان مثال در جنگ خلیج فارس ، پهپاد گلوبال هاوک به اندازهی 5 برابر کل پهنای باند مورد استفاده واقع شده توسط ارتش آمریکا در آن جنگ را مصرف نمود . استفاده از سیستمهای مستقل (منظور همان سیستمهای خود تصمصم گیر می باشد) نیاز به پهنای باند را کاهش خواهند داد اما بعید به نظر می رسد که پهپادهای ضربتی جایگزین هواپیماهای سرنشین دار در تمامی عملیاتها گردند چرا که هنوز برای تصمیم گیری در مورد بعضی از اهدافِ از نظر سیاسی حساس (مثلاً کشتن و یا نابود سازی آنها) خود نیاز به یک کاربر انسانی دارند . علاوه بر آن ، به نظر می رسد که سیستمهای هوشمند مبتنی بر هوش مصنوعی ، در طی دو دههی آینده تولید و مورد استفاده واقع گردند .

ملزومات پنهانکاری ایجاب می کند که سلاح های پهپادهای تهاجمی کوچک و بسیار دقیق باشند . بعید به نظر میرسد پروژه های مسلح سازی هواپیماهای بدون سرنشین برای مأموریتهای برتری هوایی تا دو دههی آینده اتفاق بیفتد . موشکهای استینگر کوچک ، دارای قابلیتهای کمی بر علیه هواپیماهای با سرنشین داشته و علاوه بر آن به عنوان تهدیدی برای پهپادها و هلی کوپترهای خودی به حساب می آیند . سلاح های انرژی مستقیم (DE) و لیزری برای استفاده در پهپادهای ضربتی ، ایده آل به نظر می رسند . اما در ابتدا آنها نیازمند مصرف برق زیاد بوده و آنقدر ابعاد بزرگی داشته که حتی برای نصب روی هواپیماهای تجاری هم بزرگ هستند . بعید است در آینده ای نزدیک پهپادهای ضربتی به جنگ افزارهای هوا به هوای مخصوص و متناسب خودشان دست یابند و به این خاطر تا آن زمان بیشتر جنگ افزارهایی نظیر موشکهای سایدوایندر و AMRAAM که اکنون موجود هستند را حمل خواهند نمود . پهپاد/پهپادهای ضربتی ، بطور گسترده برای ایجاد سنسورهای فعال بر علیه سلاحهای مرگبار ضد هواپیما در پشتیبانی از هواپیماهای با سرنشین مورد استفاده واقع خواهند شد (هواپیماهای با سرنشین اغلب مبتنی بر سنسورهای غیر فعال می باشند) . بعید است که تا آینده ای نزدیک ، پهپادهای ضربتی جایگزین هواپیماهای بدون سرنشین در درگیریهای هوایی شوند .
نبرد هوایی چالش برانگیز ترین و خطرناک ترین مأموریت ممکن برای هواپیمای با سرنشین می باشد و معمولاً بر این عقیده هستند که در عملیاتهای ضد هوایی آینده ، شاهده ترکیبی از هواپیماهای سرنشیندار و بدون سرنشین و نیز حضور سلاحهای فضایی خواهیم بود .
+ نوشته شده در شنبه یکم مهر ۱۳۹۱ ساعت ۱۱:۵۹ ب.ظ توسط
|